برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 61
سلام فائزه جون. اینجا وبلاگقدیمیه منه. هر وقت حوصلهت کشید بخون❤ قربانت آرسو(میم) روزهای من...
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 27
دیشب بود؛ هرچقدر چشم هام را روی هم فشار می دادم خوابم نمی برد؛ پاشدم به بهانه آب دادن گل ها رفتم حیاط، چشمم که به آسمان افتاد پاک زمین و زمان و باغچه و شمعدانی یادم رفت... ماه کامل بود؛قرصِ قرصِ.همچین می درخشید؛همچین می درخشید؛ خیال می کردی یکی با دستمال صورت ماهش را برق انداخته.با آن حلقه های نورانی که دوره اش کرده بودند،بدانی چه ماهی شده بود...بدانی چه تابلوی زیبایی شده بود آسمان...آدم دلش می خواست شعر بگوید!ولی من کجا ماه کجا شعر کجا؟! شعر گفتن باید توی روزهای من...
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 35
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 53
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 61
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 61
بابا با یک قابلمه کاهو نشسته جلوی تلوزیون دارد مستند خرچنگ های منزوی خلیج فارس را تماشا می کند.مامان سبزی پاک می کند.من، دقیقه ها را مــــی شِــــمُرم!
هر لحظه بیم آن می رود که یکی در بزند...
شیرینی ته کشیده...از میوه فقط چندتایی سیب و پرتقال مانده...آجیل موجود نیست...شکلات هست...مهربانی هست...لبخند هست!!!
روزهای من...برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 54
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 52
برچسب : نویسنده : cmiruzand بازدید : 51